ما چرا میمیریم؟
بَراهیمیِ نازنین -که حقاً جهانیست بنشسته در گوشهای- امروز خاطرهای نقل کرد که باری یک بیمار سرطانی که همهی پزشکها جوابش کرده بودند و گفته بودند نهایت دو ماه میماند را میبرند پیش یک پزشک حاذق و کهنسال که حکم دهد. پزشک میگوید که برمبنای دانشِ پزشکیِ من این جوان چندماهی بیشتر ماندنی نیست... اما
اینجا حرف سترگی زد... از قول پزشک گفت: «انسان بیمار میشود و بهبود مییابد یا بهبود نمییابد و همچنین انسان میمیرد؛ و این دو گزاره هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند»
خشکم زد... دیگر صدایش را نشنیدم... تهی شدم
مرگ، آن معلولِ بیعلت!
آن غایتِ هستی
آن صلحِ ابدی
به راستی علتِ مرگ چیست؟ یقیناً تصادف و بیماری و ... نمیتواند علت باشد.
شاید مضحک بنظر برسد
اما فکر میکنم علتِ اصلیِ مرگ، تولد است!
تا امروز صبح مدام از خودم میپرسیدم «من چرا نمیمیرم؟»
اما حالا به آن لحظهی موعود فکر میکنم و از خودم میپرسم
«من چرا میمیرم؟»
- ۰۲/۰۸/۳۰